Wednesday, April 13, 2011

قاصدک هان چه خبر آوردی؟

من یک کبوتر دارم

و همه ی دردهای روی زمین را

من پناهگاه شده ام کبوتری را

که شبانه روز از لب پنجره ام بال نمی گشاید

ترس هایم را می شناسد

غم هایم را می شنود

شادی هایم را می ستاید

و لحظه ای چشمان نقره ایش را برویم نمی بندد

از میان خانه های این شهر

من مامن کبوترم شده ام

تنهایی اش در کنار تنهایی من آرام گرفته

و ما در کنار هم تاب می آوریم

وداع را"

درد مرگ را


"فروریختن را

تا دیگر بار بتوانیم که برخیزیم



24 فرودین
1390
ساعت 10:20 شامگاه