Tuesday, September 28, 2010

باران

امروز بارید
و من نه با نفرت از اشکهایش روی گرداندم
نه صدای موسیقی را بالا بردم که ضجه هایش گوشهای عزیزم را نیازارد
و نه حتی با بی تفاوتی آنقدر نگاهش کردم که از شرم نگاهم قصه کوتاه کند
...
امروز دستم را دراز کردم و اشک هایش را در آغوش کشیدم
امروز با نوای باریدنش رقصیدم
امروز از با باریدنش از نو زاده شدم
که پس از عبور از شوره زارهای وحشت
امروز معنی آرامش خیسش را با پوست و استخوانم چشیدم
...
امروز پاییز برای اولین بار بارید
و من برای دومین بار زاده شدم

====
1389
6 مهر
ساعت 10:07
شامگاه

2 comments:

  1. براي اولين بار زاده شديد شما . دومين بارش از نيمه ي مهر به بعد اتفاق ميفته . كلآ توي اين چند ساعت نصف فرند ليستاي من در مدح و ثناي بارون نوشتن ... همه دلتنگ بارون بودن . ولي دل بعضي آدما از سنگ شده ديگه به شنيدن صداي بارون هم عكس العملي نشون نميدن

    ReplyDelete
  2. همه تولدات مبارك
    من هميشه همه آغوشم تا اونجايي كه باز مي شه براي قطره قطره بارون بازه

    ReplyDelete